بوی بارون | ||
وسایل سفر رو برداشت مشتاق خانه دوست بود درمسیر راه صحنه ای توجهش را به خود جلب کرد زنی علویه "مردار مرغی" را دید بی درنگ آنرا برداشت! پرسید: این مرغ بدون ذبح شرعی مرده است وحرام است. -میدانم ولی اضطرار واحتیاج من را وادار کرده!! به فکر فرو رفت.. ...بالاخره تصمیم خود را گرفت تمام زاد وراحله خود را به آن فقیر بخشید وآن سال به حج نرفت. حاجی های دیگه از حج برگشتند یکی میگفت تورا عرفات دیدم یکی میگفت در مشعر دیدمت و...!! به حضور امام آمد حکایت خو را باز گفت. امام فرمودند: آری خداوند فرشته ای را به صورت تو فرستاد تا از طرف تو مناسک حج را انجام بدهد آن فرشته مامور است هرسال از ناحیه تو اعمال حج را بجا آورد بخاطر احسانی که به آن زن کردی.. دلخوش از آنیم که حج می رویم غافل از آنیم که کج می رویم ...
[ پنج شنبه 91/7/20 ] [ 5:22 عصر ] [ محمد خاوند ]
|
||
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |